کد مطلب:35504 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:162

شیوه کشورداری











محمد بن ابن بكر، این مرد جلیل القدر، عظیم المنزله از خواص یاران امام (ع) بوده كه در سال حجه الوداع سال دهم هجرت به دنیا آمده و در سال سی و هشت هجری در زمان خلافت امیرالمومنین (ع) به عنوان فرمانروای مصر در آنجا به قتل رسیده است.

امام (ع) در این عهدنامه او را به عدالت و برابری بین مردم امر كرده، پرهیزكاری و سختی مرگ و عذاب رستاخیز را یادآوری نموده و در آخر او را به مخالفت با هوای نفس و مواظبت بر نماز اندرز می دهد:


بنام بزرگ ایزد مهربان
كه با یاد او هست دل شادمان


جوانان بسیج سفر ساز كن
سوی مصر خوش رفتن آغاز كن


كه دنیای فرعون را به او داد
ز قانون اسلام داری تو شاد


بدان ای محمد، كسی را سراست
حكومت كه با داد و دین آشناست


چو در داد آسایش خلق ماست
خداوند از دادگستر رضاست


به فرمانروا، داد شد افتخار
از او نیز شد در جهان یادگار


چو در مصر خود می گذاری تو گام
نخستین بپرس از امور نظام


پس آنگاه بر مردمان كن گذار
همه كار آنان به سامان بدار


بدان قوم باش از خرد مهربان
به رخسار باز و خندان لبان


چو ما پیرو راه پیغمبریم
سزد در مساوات خود بنگریم


در آن بوم هم از سفید و سیاه
برادر شناسیم یك سر به جاه


چنین است اسلام و كس برتری
ندارد به رخساره بر دیگری

[صفحه 144]

به غیر از مساوات از هر چه بود
مسلمان آزاده خاطر زدود


به آحاد آن مملكت داد كن
طمع های اشراف بر باد كن


بدانسان كه اشراف در دل امید
نبندند بر حكمران جدید


دگر آنكه با شوق، درماندگان
دل آسوده گردند از حكمران


خدا هست بیدار و زین رهگذر
همیشه به حكام دارد نظر


نه شبها چنین دیده بان غافلست
كه آگاه از راز جان و دلست


تو ای پور بوبكر روشنروان
ببین تا چه كردند خود زیركان


به دنیا چشیدند لذت به جان
به عقبی به مینو شده كامران


به دنیا رسیدند بر افتخار
سرافراز نزد خداوندگار


خوراندند و خوردند در این جهان
نگشتند غافل ز درماندگان


به بیچاره بودند خود چاره گر
چو شاهان به درویش كرده گذر


به دست توانا و توش و توان
گرفتند خود بازوی ناتوان


چو رفتند دلشاد از این جهان
سبكبال مانند پروانگان


كزین باغ بر باغ دیگر شوند
وز این گل به شاخی دگر پر كشند


نه همچون ریاكار چركین پست
و یا آن ستمكار شهوت پرست


الا ای كه در كاخ داری نشست
چه در مصر یا هر دیاری كه هست


به هر حال و هر جامه باشی قرین
همان جامه روز آخر ببین


گواهم، رحیمست پروردگار
كریم است و بخشنده و بردبار


ولی خود چگونه است با ناكسان
كه كردند بد با ستمدیدگان


بدان ای محمد كه یزدان پاك
شود در مقام ستم، خشمناك


مپندار رفتار دیگر كند
ستمكار را سخت كیفر كند


هم اكنون تویی حكمران بر سپاه
به سرباز اسلام با فر و جاه


تو بر من عزیزی و بشناس نیز
كه سرباز من هست خیلی عزیز


تو انسان و خودخواه انسان بود
عجب نیست حال تو این سان بود


چو هستی تو انسان و آن هم جوان
جوان دوست دارد چه بسیار جان


ترا این وظیفه است و این راه و كیش
كه سرباز برتر شناسی ز خویش


تو برتر شناسی سپاهی ز خویش
نباید كه او گشته خاطر پریش

[صفحه 145]

همیشه به احقاق حق یار باش
در این راه پیوسته بیدار باش


كه در نزد من هیچ چیزی ز داد
نبود است برتر جز این هم مباد


به دور ای محمد ز اهل ریا
ستمكاره ی ناكس بی حیا


به تخریب كشور از اینان بتر
نباشد از آن، گفتمت مختصر


تو كودك بدی گفت بر ما چنین
به تحذیر پیغمبر نازنین


به گاهی كه من می روم زین جهان
شدم از منافق من آشفته جان


كه این نامرادان آشفته دل
دو رویند و نامرد و پیمان گسل


دگر ای محمد در آداب دین
بكوش و به امر نماز این چنین


دگر نیز خود ساده در دادگاه
بیارام، چون می رسد دادخواه


خداوند بادا نگهبان تو
كند حفظ از هر بدی جان تو

[صفحه 146]


صفحه 144، 145، 146.